عشق چیست ؟

پرسیدند : هنگام غروب خورشید چرا زرد رنگ است ؟
گفت : از بیم جدایی .

خورشید , با همه ء درخشندگی در پایان هر روز, ناپدید می شود و جای خویش را به تاریکی می دهد ولی آفتاب عشق , جاودانه در آسمان دل می درخشد و جان می بخشد و این روزی است که شبی بدنبال ندارد .

پرسیدم : عشق چیست ؟ گفت : آتشی است .
گفتم : مگر آن را دیده ای ؟ گفت : نه در آن سوخته ام .

عشق را با تمام وجود فریاد بزن تا به جهانیان ثابت کنی : " تمام مسیرها به سمت مشترک مورد نظر اشغال نمی باشد .


به کوه گفتم عشق چیست؟! لرزید
به ابر گفتم عشق چیست؟! بارید
به باد گفتم عشق چیست؟! وزید

به پروانه گفتم عشق چیست؟! نالید

به گل گفتم عشق چیست؟! پرپر شد

به انسان گفتم عشق چیست؟!
اشک از دیدگانش جاری شد و گفت:
دیوانگیست!!!

مجازات عاشقی....

با خیالت لب دریا
نشستم من تک و تنها
هنوز نمیشه باورم
رفت از پیشم اون دوتا چشما
تو بودی در کنارم٬
میدیدم با تو تنهام
ولی پر بود همه جونم٬از حضورت:دلم٬دستام٬رگهام و هردوتا چشمام
تو بی انصاف تو یک لحظه بریدی٬حالا من بی تو تنها تر...
حجم خالی تن و جونم٬به جای تو پر از ماتم
چی میخواستی گل حسرت٬
قشنگ تر از تمام عشق یک آدم؟؟؟
باشه٬رفتی خیالی نیست
نمیخوام باشی هم اصلا
دیگه حالا شده عادت تموم حفره های خالی تن و جونم
فقط ای کاش می گفتی چرا آخه؟
به چه جرمی؟
شدم قربونی چی گل نازم...................

به چه جرمی عاشق را مجازات می کنن....

مگر تاوان عشق را عاشق نمی دهد ..

پس چرا دیگر مجازاتش می کنند ...

آری این است تاوان عاشقیت ....

به قول داشم بهروز تو فیلم سوته دلان...

بلا روزگاریست عـــــــــاشقــــــیت.........

اینم عکس مرحوم علی حاتمی خالق سوته دلان ....

 آره داش ...

بلا روزگاریست عـــــــــاشقــــــیت.........!!!!! 

 

به قول داداشم بهروز!

میگه :انگولکمون نکون نزار یادمون به چیزایی که نداریم بیفته...

 امروز باز دوباره به یادت افتادم به یاد حرفهایت ...

به یاد قولهایت و به یاد چیزهای که می گفتی و می گفتم ...

زمان زود می گذرد ...

و تنها چیزی که نمی شود حس کرد گذشت زمان و است و بس ....

می دونی به چی فکر می کنم ؟

به چیزائی که داشتم و راحت از دستشون دادم و خیلی کارا که می تونستیم انجام بدیم و انجام ندادیم ...

چرا های بی پاسخ ؟

ذهن آدما نا خودآگاه  مشغول یه چیزائی می شه که اونا زائیده سرنوشتن و ما این وسط موندیم حیرانو سرگردان .....

به نظر شما میشه که یه روزی رو این کره خاکی کسی حیرون و مبهوت نباشه ...؟

یا این سرنوشت ما آدماست ............

آیا تکراری هست ...........................................!؟

 

حسرت

روزی آمدی نگاهم کردی نگاهت کردم بغضی فرو خفته را در چشمانت دیدم مرا به یاد آن چیزی انداختی که از دست دادم ..

حسرت چاره کار ما نیست این سرنوشت است که این گونه با ما بازی می کند ..

تقدیر تیری است که در قلب ما نشسته است ..

چرا چنین شد ......

جوابش را هرگز پیدا نکردم ؟؟؟؟

رفاقت قصه تلخی است

رفاقت قصه تلخی است ، که از نامش هراسانم .

 من آن گلبرگم که می میرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم .

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد.......!!!!!!!!!!

دل من فروشی است. خریداری؟

دل من فروشی است. خریداری؟ حاضری بخری و چانه نزنی؟ خدا این دل را از آهن‌ربا ساخت. تو آنرا به هر صورت که می خواهی درآور، خدا این دل را از آهن‌ربا ساخت تا فقط یک عشق و یک معشوق را بسوی خود بخواند. دل من فروشی است. اما مفت نمی دهم و معامله میکنم. نترس، در معامله بی انصافی نخواهم کرد.آیا هنوز هم صاحب دل خودت هستی؟ اگر هستی، آن را بده و این را بگیر و عزیز من باش.اما اول بگو: دلت را جای دیگری نداده‌ای؟ من معامله نسیه نمی‌کنم.اگر دلت جای دیگری است، بگو. من به تو اعتراضی نمیکنم، فقط میدانم که در این صورت دل من دیگر هرگز به بازار فروش نخواهد آمد. دوباره به درون سینه‌ام خواهد لغزید و آن قدر در آنجا خواهد ماند که خداوند آن راهمراه روح وجسم من به سوی خویش بخواند. آخر برای عشق‌های ما زندگی خیلی کوتاه است. در یک زندگی بیش از یک عشق واقعی نمی‌توان داشت.

دل مارا آفریده‌اند که یک بار دوست داشته باشد، یک بار هم بمیرد.....

یاد خدا.......

کاش می دانستیم

زندگی با همه وسعت خویش
محفل ساده غم خوردن نیست

زندگی خوردن و خوابیدن نیست

اضطراب و هوس دیدن و نا دیدن نیست

زندگی جنبش و جاری شدن است

از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا میداند

 

چگونه دوستت دارم ؟

چگونه دوستت دارم ؟
بگذار بشمرم
تو را به عمق و عرض و طول دوست دارم
با احساسات نامریی
به اندازه ی پایان هستی
من تو را مثل هر روز دوست دارم
مثل نیاز انسان به افتاب و شمع
تو را ازادانه دو.ست دارم
مثل تلاش انسان برای رسیدن به حق
تو را خالصانه دوست دارم
مثل احساس بعد از دعا
تو را با اندوه قدیمی
و ایمان کودکی ام دوست دارم
با عشقی که سال ها گم کرده ام
با نفسم و با معصومیت از دست رفته ام
با اشک ها لبخند ها و تمام هستی ام
و اگر خدا بخواهد
بعد از مرگم
تو را بیش از این ها دوست خواهم داشت .

 

 


 

دخترک کنار رودخانه.....

شعرهای عاشقانه دوای درد منست
کاش میدانستی چه می خواهم
دختری کنار رودخانه به من نگریست
ناگهان قلبم لرزید
به او نگریستم
عشق در قلبم لانه کرد
به طرفم آمد
زبانم بند آمد
ناگهان بوسه ای بر لبم کرد
نمی دانم چه شد
دقایقی بعد گریه کنان رفت
گفت من باردار شدم.