یه حس غریبی دارم که یه هو آدم اون لحظه ای این حس و درک میکنه که در اوج لذت باشه ..
فکر میکنی داری از زندگی لذت میبری ....
اینا همش فکره ....
خدائیش تا به حال تو زندگیت با خودت حال کردی ..
چه قدر از خودت راضی هستی .
می دونی که چی میگم .
باید بری تو حس تو رویا.........
زندگی همش یه رویا ...
رویایی فنا پذیر....!!

کاشکی یه روز میومدی کنارم
کاشکی اون لحظه فقط بوی تو رو حس می کردم
 کاشکی یاد خاطراتمون میوفتادی
کاشکی درد منو حس میکردی .
کاشکی درمونی واسش داشتی .
کاشکی از همون روز اول به من گفته بودی.
کاشکی هزار بار به یادم نمی اومدی.
کاشکی منو به یاد خیلی چیزا نمینداختی ...
آره داشم به مولا چشو چالمی............



در تنور عاشقی سردی مکن ؛ در مقام عشق نامردی مکن
لاف مردی میزنی مردانه باش ؛ در مسیر عاشقی افسانه باش

عشقهای کوچک خواهان تملک معشوقند اما عشقهای نا متناهی تنها خود را میجویند ...
آره عمق مطلب و باید بگیری .....
که هیچ وقت نفهمیدی و نمیفهمی من چی میگم .
تا دنیا دنیا بوده همین طوری بوده و هست..............



هیچ دلیلی برای دوست داشتن وجود ندارد............ اما من میگم نداشت .......
می فهمی یا نه      ..............
اینو دوست دارم از ته قلبت بگی..........
واسه خاطر خودت گفتم.....


‌‌هـــان آی عقاب عشق
از اوج قله‌های مه آلود دور دست                                
پرواز کن به دشت غم‌انگیز عمر من
آن جا ببر مرا که شرابم نمی‌برد
آن بی‌ستاره‌ام که عقابم نمی‌برد
در راه زندگی
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با این که ناله می‌کشم از دل که : " آب...آب"
دیگر فریب هم به سرابم نمی‌برد
پر کن پیاله را ...  




دیروز یک خاطره و فردا یک رویا است.
اگر از خاطره ی دیروز تجربه و از امید فردا یک امید بیافرینیم روز زیبایی خواهیم داشت.!



آن وقت ...
که دلت پیش دلم بود گرو
دستان من سخت فشردی که
نرو...
حالا که دلت به دیگری شد مایل
کفش کج من راست نمودی که
برو!!!
رفتم، رفتم که دگر بویت نکنم
گر قبله شدی سجده رویت نکنم
گر...
دسته گلی شوی و افتی تو به خاک
صد بار بردارم و اندازم و
بویت نکنم....

مگه نه.............................!!!!

نگاهم کن
حقیرم مپندار
تکفیرم مکن
به حسرت وامدار
نپندار که من سیاهم
تو سپید
پس تو برتری
مپندار که من با تو غریبم
من باتو غریب نیستم چون
دوستت دارم....................................



به یاد توست همه لحظه های هستی من
دل تو کاش که یک لحظه یاد ما میکرد ! ..........................................

یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست ــ یک روز عاقبت.
نه با سفری یک روزه
نه با سفری بلند
بل با آخرین سفر
یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست ــ یک روز عاقبت.
نه با کلامی کم توشه از مهربانی
نه با سخنی سخت توبیخ کننده
بل با آخرین کلام.
یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست ــ یک روز عاقبت.
تو باید بدانی عزیز من
باید بدانی که دیر یا زود ــ اما دیگر نه چندان دیر ــ قلبت را خواهم شکست ؛ و کاری جر این هم نمی توان کرد