بازی با عشق

باری ..

زمان در گذر است و این ما هستیم که به خاطره ها خواهیم پیوست

خاطره ها همیشه جاودانه نخواهند ماند ..!!

مانند انسانی که در لجنزار غرور و تعصب  خویش دست و پا می زند  غرق خواهیم شد

سرنوشت چیزی جز وهم و توهم از پیش تعیین شده نیست ..

باری چگونه می توان با عشق و دوست داشتن کسی بازی کرد ..

آیا روزی با دوست داشتن تو بازی نخواهند کرد .......................؟؟؟؟؟!؟!؟ 

عبرت واژی است بس غریب و نا مانوس ....

برده

شما نمی توانید چیزی جز سایه تان را ببینید
زیرا پشت به خورشید کرده اید!
در برابر خورشید صبحگاهی آزادید
و در آنجا که نه خورشید است و نه ماه و ستاره
نیز آزادید بلکه
هرگاه چشمهایتان را در برابر هستی ببندید
باز هم آزادید!
اما در برابر آنکه دوست می دارید برده اید
زیرا او را دوست می دارید
و در برابر آنکه شما را دوست می دارد نیز برده اید
زیرا او شما را دوست می دارد!

نظر یادتون نره ..