خسته ام

خسته ام خسته از این دنیا که هر روز یه برگشو رو میکنه....
پس کو برگ برنده....
من خیلی وقته چشم به راهم...
نا امید نمیشم خدایا...
تو را دارم...
به من قدرت بده میخوام هنوز بایستم میخوام هنوز بجنگم.
من کم نمیارم بهت قول میدم.بهت قول میدم خدا..............................................

نظرات 6 + ارسال نظر
مازیار دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 04:52 ب.ظ http://future2010.blogsky.com

سلام سهیل جان ...
نبینم خسته باشی .
یا علی بگو عشقی .
یا علی

دختری که هیچ کس و جز تو نداره دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 05:01 ب.ظ http://banooyemah.blogsky.com


سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...
...آواره سر گردان...


**مریم** سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:04 ق.ظ http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام آقا سهیل ....
همین که می گین کم نمیاری خودش یه دنیا می ارزه به شرطی که عملی بشه و فقط حرف نباشه....
موفق باشی

آشفته دات نت سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:56 ق.ظ http://ashofteh.net

در اندیشه پروازم اما

دیگر از سبک بالی خیالم خبری نیست

گویی رخوت مردابها در من زاده می شود!!!

هر روز مینویسم

اما شبها ...

نوشته هایم همسفر باد میشوند ..

چه زیباست

شناور می شوند می رقصند آواز می خوانند

ورقهای بیچاره

کاش یکی از نوشته هایم

راه رابلد باشد

ورقهای بیگناه زیر دستهای خسته من چه زجری می کشند

بی خبرند که محکومند به سیاهی

برای رسیدن به تو...

رقص کنان ورقها میمیرند.

این تن خستهءمن است که می میرد

بی آنکه تو بدانی

نامه های عاشقانه ام آواره سکوت بی انتهای شب می شوند

بی آنکه تو بخوانی

علی چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:03 ق.ظ

خسته نباشی .....
اینقدر کار نکن سهیل جون زتدگی همش کار نیست یک کم هم استراحت کن عزیزم...
اونم کار شما چقدر سخت و طاقت فرساست .

معادله‌ی گنگ جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:00 ق.ظ http://olive.mihanblog.com

خسته؟!!خسته از یکنواختی؟خسته از بیهودگی؟خسته از پوچی؟خسته از این‌همه دورویی و جفا و نامردمی؟خسته از شنیدن‌ و ‌دیدن بی‌حاصلی؟خسته از بی‌اعتمادی؟خسته از افکار کاسبکارانه؟خسته از دنیاهای محدود و بسته؟خسته از ...؟خسته از به‌دنبال انسان دویدن؟من نیز گشته‌ام؛تو نیز مگرد نیست!؟- هرگز نگرد نیست،سزاوار مرد نیست-
برای همه‌ی ما لحظاتی پیش می‌آید که خود را خسته‌و تنها و رها شده در برهوت می‌بینیم،تا آخر دنیا راه رفتن و به هیچ مقصدی نرسیدن؛آیا تو نیز همچون من" آنت" آرزوست؟!به دنبال حق و حقیقت دویدن،سخت است.خیلی سخت؛ولی تو یک مردِ محکمی!به "خدا" اعتماد کردی که اگر تو را لب یک پرتگاه برد یا از پشت نگه‌می‌داردت یا پرواز کردن را به تو می‌آموزد.خوشا به حالت ای دوست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد