من یه موجود زمینی هستم نمی دونم چرا اومدم ...اساسا با بودن و نبودن مشکل دارم !؟ به هر حال یه روزی یعنی ۱۴ اسفند ۵۹ اومدیم و رفتنمونم با خداست ..
خیلی دوست دارم یه روزی پرواز کنم اما خدا پرشو بهم نمی ده !!
خیلی دوست دارم بتونم عشق و دیوونگی رو از هم جدا کنم اما نمی تونم ؟
دوست دارم ذات آدما رو ببینم اما خدا نخواست که من اینجوری بشم ...
به هر حال هر چی خدا بخواد همون می شه و نه نمیشه تو کارش آورد ....
ادامه...
سلام الان یک مشکلی پیش اومده نمیتونم بنویسم یکی از بچه ها یه جا واستاده منتظر منه ... ما هم سریع باید خودمونو به هش برسونیم .. آخه اگه منو نبینه ناراحت میشه ممکنه بزنه یه بلایی سر خودش بیاره .. اونوفته که خونش می افته گردن من .. پس فعلا بای تا بعد...
دیوانه عاشق
یکشنبه 6 مهرماه سال 1382 ساعت 07:06 ب.ظ
بابا کار که درست باشه ؛ همین میشه دیگه .....
خبر نداشتیم تو کار امدادی.................
ذیوانه ها عاشقند حالا عاشق هر جی .
عاشق سر کچل خودشون
راه افتادی