-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 مردادماه سال 1383 02:15
هـــان آی عقاب عشق از اوج قلههای مه آلود دور دست پرواز کن به دشت غمانگیز عمر من آن جا ببر مرا که شرابم نمیبرد آن بیستارهام که عقابم نمیبرد در راه زندگی با این همه تلاش و تمنا و تشنگی با این که ناله میکشم از دل که : " آب...آب" دیگر فریب هم به سرابم نمیبرد پر کن پیاله را ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 مردادماه سال 1383 17:22
دیروز یک خاطره و فردا یک رویا است. اگر از خاطره ی دیروز تجربه و از امید فردا یک امید بیافرینیم روز زیبایی خواهیم داشت.! آن وقت ... که دلت پیش دلم بود گرو دستان من سخت فشردی که نرو... حالا که دلت به دیگری شد مایل کفش کج من راست نمودی که برو!!! رفتم، رفتم که دگر بویت نکنم گر قبله شدی سجده رویت نکنم گر... دسته گلی شوی و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1383 17:30
نگاهم کن حقیرم مپندار تکفیرم مکن به حسرت وامدار نپندار که من سیاهم تو سپید پس تو برتری مپندار که من با تو غریبم من باتو غریب نیستم چون دوستت دارم.................................... به یاد توست همه لحظه های هستی من دل تو کاش که یک لحظه یاد ما میکرد ! ..........................................
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 مردادماه سال 1383 18:50
یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست ــ یک روز عاقبت. نه با سفری یک روزه نه با سفری بلند بل با آخرین سفر یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست ــ یک روز عاقبت. نه با کلامی کم توشه از مهربانی نه با سخنی سخت توبیخ کننده بل با آخرین کلام. یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست ــ یک روز عاقبت. تو باید بدانی عزیز من باید بدانی که دیر یا...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 مردادماه سال 1383 16:54
بال و پر ریخته مرغم به قفس تا گشایم پر و بال پر پروازم نیست تا بگویم که در این تنگ قفس چه به مرغان چمن می گذرد رخصت آوازم نیست.......................
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 مردادماه سال 1383 16:45
بنام عشق ... بنام عشاق دلسوخته ... بنام آنانکه با عشق پای به جهان گشودند و با عشق زندگی کردند و با عشق از دنیای فانی گذشتند و به دیار باقی شتافتند و به ابدیت رهسپار شدند ... بنام شیرین ها ... بنام فرهادها ... بنام لیلی ها ... بنام مجنون ها ... و بنام تمام عاشقانی که در آتش عشق سوختند و دم بر نیاوردند و سکوت کردند !!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 مردادماه سال 1383 22:23
تو رو باید که پرستید تو رو باید بوسید تو رو باید که شناخت به تو باید دل باخت راز عشق و تنها از تو باید آموخت بی تو باید هر دم از تب عشقت سوخت تو چه حسی هستی که به من پیوستی هر نفس بی تردید تو رو باید پرسید در تو باید گم شد بی هراس و بی باک از تو باید تابید بر تن کهنه خاک با تو میشه خندید به طلسم تقدیر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مردادماه سال 1383 23:39
مرا عمری به دنبالت کشاندی سرانجامم به خاکستر نشاندی ربودی دفتر دل را و افسوس که سطری هم از این دفتر نخواندی ... گذشت از من ولی آخر نگفتی که بعد از من به امید که ماندی ؟؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 مردادماه سال 1383 00:19
بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک شاخه های شسته ، باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگ های سبز بید عطر نرگس ، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار! ای دل من گرچه در این روزگار جامه رنگین نمی پوشی به کام ، باده رنگین نمی نوشی ز جام ، نقل و سبزه در میان سفره...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 مردادماه سال 1383 00:03
الا ای آهوی وحشی کجایی مرا با توست چندین آشنایی دو تنها و دو سرگردان دو بیکس دد و دامت کمین از پیش و از پس بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم شاخه ها پژمرده است سنگها افسرده است رود مینالد غم نیامیخته با رنگ غروب می ترواد زلبم قصه سرد دلم افسرده در این تنگ غروب.....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مردادماه سال 1383 21:08
دنبال کدوم دیاری آخه با این اسب چوبی... با توام ای که توفکرت........... رهسپار فتح قلب ماه پیشونی طلسمی توی دستای نجیبت عکس ماه پیشونی داری... ماه پیشونی تو قصه فکر بیداری تو خوابه.... خورشید هفت آسمون نیست عکس خورشید توی آبه از خواب قصه بلند شو اسب چوبیتو رها کن ماه پیشونی مال قصه هست مرد من منو صدا کن........... تا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 تیرماه سال 1383 13:43
باور کن بعد از تو دیگری در قلبم جایت را نمیگیرد هر عشقی میمیرد خاموشی میگیرد عشق تو نمیمیرد مرا از شمع شد این نکته روشن که گرمی های این مردم زبانیست!!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 تیرماه سال 1383 22:24
آری آغاز دوست داشتن است اگرچه پایان را ناپیداست من به پایان دگر نیدیشم که همین دوست داشتن زیباست و هزاران بار عشق رو لمس کردم. رقص کردم. گریه کردم . سرمست ....... مزه کردم . دوستش دارم گرچه تلخ بود !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 تیرماه سال 1383 13:56
سلام بازم میخوام واست بنویسم بازم قلبم گرفته بازم دلم هوای روزای خوب و آبی رو کرده چرا باید همیشه سرنوشت من اینجوری باشه چرا تا میام حس کنم که خوشبختم تموم دنیا رو سر آرزوهام خراب میشه آخه چرا من؟؟؟؟؟؟ چرا منو انتخاب کردی واسه انتقام گرفتن؟ دیگه از من ساده تر و صمیمی تر پیدا نکردی واسه ترمیم عقده هات؟؟؟؟؟ من نمیدونم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 تیرماه سال 1383 13:20
کاش می شد عشق را تفسیر کرد... خواب چشمان تو را تعبیر کرد... کاش می شد همچو گلها ساده بود... خانهء عشق تو را تقدیر کرد...
-
عشق
دوشنبه 29 تیرماه سال 1383 13:09
عشق به شکل پرواز یه پرنده عشق خواب یه اهوی روندست من زائری تشنه زیر باران عشق چشمه ابی اما کشنده است من می میرم از این اب مسموم اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هر لحظه زندست من میمیرم از این اب مسموم مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرندست تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار دروغ این صدا رو به دور قصه بسپار ...صدا کن...
-
یه سری جملات قشنگ
شنبه 27 تیرماه سال 1383 22:30
امروز تو نت یه چرخ کوتاهی زدم به اینا رسیدم گفتم بزارم اینجا شما هم استفاده کنین.. بوسه را دوست دارم نه از هوس عشق را دوست دارم نه در قفس تو را دوست دارم تا اخرین نفس زندگی ۲ نیمه است: نیمه اول در انتظار نیمه دوم در حسرته نیمه اول عشق حادثه است و جدایی قانون پس حادثه افرین باش و قانون شکن به او گفتم غمگین ترین ترانه...
-
بازگشت دوباره
یکشنبه 21 تیرماه سال 1383 10:28
خسته نباشین!! نصر من الله و فتح قریب... خوب بالاخره ما هم اومدیم ولایت .. ای دلم واسه این ولایت صاحاب مرده تنگ شده بود .. حالا داستانا دارم که باید بشینم واستون تعریف کنم . فعلن
-
مارمولک
دوشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1383 08:54
سلام .. امروز من تعطیلم.. می خوام برم سینما رضا مارمولک رو ببینم دیرو رفتم بلیط گیرم نیومد . اما امروز دیگه باید حتما ۲ تا بلیط بگیرم وگرنه آبرو و حیثیت واسم نمیمونه.. و پیش درو همسایه بی آبرو میشیم .. البته خدا هیچوقت دوست نداره آبرو یه مسلمون بریزه.. ما هم که نمازمون هیچ وقت قضا نمیشه خلاصه دادا ... می گن این رضا...
-
آقای بلاگ سکای با من کل ننداز!
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1383 20:25
سلام بد مدتها اومدم ... حال میکنید!... نه........... چیکار کنیم دیگه زندگی و هزار گرفتاری............ آدما تا از هم دور میشن قدر هم و می دونن مگه نه اینو باید حس کنی اگه حس نکنی حتما مشکل داری چیه بابا فکر می کنی خل شدم نه بابا غربت آدمو خل و چل میکنه...؟! این و من با تمام وجود حس میکنم برو بچ قدیمی هم که دیگه یادی از...
-
این منم اون ساده دل..
شنبه 1 فروردینماه سال 1383 14:18
بی وفایی بی وفایی دل من از غصه..... هـــــــــــــــی............... سال ۸۲ هم با تمام خوبیها و بدیهاش تموم شد این وسط فقط یه چیز از او باقی می مونه اونم خاطراتشه .... انگار همین دیروز بود که سال ۸۲ میومد و الانم که رفتیم تو سال ۸۳ .. چه زود گذشت نه!! خوب چیکار کردی ؟ واسه خودت .. واسه دیگران ..؟؟ یه خورده فکر کنی...
-
آخ گردنم بد جوری می درده!!
شنبه 23 اسفندماه سال 1382 13:50
آخ گردنم بد جوری می درده !!!! مامانه میگه شب بد خوابیدی آخه من شبا عادت دارم یه بالشت می زارم زیر سرم یکی هم زیر پاهام !! عادت دیگه.. از بچگی این جوری خوابیدم اگه زیر پام بالشت نباشه شب خوابم نمیبره دیشب از درد گردن ساعت ۴ صبح بیدار شدم رفتم تو حمام آب داغ رو گرفتم رو گردنم تا یه خورده بهتر بشه اما مثل اینکه آخراشه!!...
-
آقا از نوع عظیمشو خوردیم !!!!
سهشنبه 19 اسفندماه سال 1382 16:11
سلام خدمت تموم برو بچ مثل اینکه ما رو نمی خوان ببرن یا از قیافه ما خوششون نمیاد یا یه جورایی از داشتون می ترسن آخه تریب ما شده عینهو این قاتلایی که شب میان تو خواب این برو بچ فوفول! به هر حال ما صبح عازم محل اعزام بودین خاله و دایی عمه و ننه مادر بزرگ خاله بزرگ و بروبچ محلو خلاصه همه دستمال به دست عازم محل اعزام شدیم...
-
ما رفتیم خدمت!!!
شنبه 16 اسفندماه سال 1382 14:08
ای خدا ما را کربلائی کن کربلائی کن......... آره داداش اگر باره گران بودیمو رفتیم اگر نامهربان بودیمو رفتیم این شتریه که دم در خونه همه می خوابه این دفعه هم نامرد اومده پالونشو انداخته دم در خونه ما و خودش گم و گور شده .. این داستان خدمت رفتن ما هم خدائیش واسه خودش داستانی شده ... از بچگی این سربازای کچل رو که میدیم...
-
جفنگ بافی در اینترنت
پنجشنبه 7 اسفندماه سال 1382 13:31
سلام امروز داشتم تو نت واسه خودم ول می گشتم ببینم دنیا دست کیه و چه خبره تا رسیدم به اینجا آقا من هر چی فکر کردم دیدم حیف جفنگ جات این حاج آقا رو نزارم اینجا حالا درسته که اکثرا دزدیه ولی دمش گرم حوصله می کنه این چیزا رو مینویسه واسه ملتی که دنبال جفنگ جات هستند. ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ یه...
-
محرم هم اومد
چهارشنبه 6 اسفندماه سال 1382 20:26
آخیش بالاخره تموم شد راحت شدم از دست اینا هی میومدن تو تی وی زر می زدم حماسه حماسه !! دیشب دیگه اعصابم خورد شد زدم سیم تیلویزیون رو کندم به مدت ۱ هفته تا اطلاع ثانوی تی وی تعطیلات . آقا محرم هم اومد با ۴ روز تاخیر جونم واست بگه با امام حسین خیلی حال می کنم نگو و نپرس اگه این محرم نبود که ما باید این شبا می رفتیم دنبال...
-
رودست خوردن حالشو ما بردیم!
سهشنبه 5 اسفندماه سال 1382 17:46
ای بابا اینا هم تا میان استعفا بدن برن هزار جور برنامه میکارن جلو راهشون خوب بزارین استعفا بدن برن شر و کم کنن دیگه !! خجالت هم خوب چیزیه ؟ آقا کیف کردم کروبی و انصاری از جناح راست خوردن اینا فکر میکردن که اگه تو انتخابات شرکت می کردن با هر دوز و کلکی که میشد رای میاوردن غافل از اینکه از دست جناح راست چنان رودستی...
-
پایان راه انتصابات فرمایشی!
دوشنبه 4 اسفندماه سال 1382 13:24
انتخابات تمام شد و لکه ننگی بر دامان این رژیم ماندگار شد که تا ابد پاک نخواهد شد .. همه فهمیدن که این رژیم جایی در بین مردم ندارد و به پایان راه نزدیک می شود پایان راهی که برای ملت ایران ازادی و دمکراسی به ارمغان خواهد آورد دمکراسی که این ملت آرزوی ان را سالها در ذهن می پروراند به امید آن روز که همه ازادانه به خواسته...
-
انتخابات گوگوشی!
شنبه 2 اسفندماه سال 1382 19:19
اول یه تکبیر بگین واسه شروع کار.. انتخابات برگزار شد و خیلیها به خیلی چیزا رسیدنو و خیلیها هم خیلی چیزا رو از دست دادن اونایی که رای آوردن میگن ملت شعورشون بالاست و اونایی هم که رای نیاوردن میگن ملت بیشعور هستند ما هم نفهمیدیم بالاخره ملت ایران شعور داره یا نداره ؟؟ یه کی میگه ۷۰ ٪ یکی میگه ۶۰ ٪ واجدین تو انتخابات...
-
باز هم دوست ندارید در انتخابات شرکت کنید؟؟؟
سهشنبه 28 بهمنماه سال 1382 13:04
هر چی ما به این دخترا میگیم انتخابات و تحریم کردیم باز انگار در گوش خر یاسین خوندیم حالیشون نمیشه به مولا !!! ما هم که در مقابل این جنس یه خورده ضعف ناشی از بعضی مسایل رو دارا می باشیم مجبوریم این پوسترا رو که تو خیابون پخش می کنن را با هزار مدل تشکر و تقدیم پوستر شماره تلفن خود بگیریم و بگیم که حتما رای میدیم بلاخره...