-
زندگی زیباست ای زیبا پسند....
سهشنبه 10 آبانماه سال 1384 01:04
سلام باعرض پوزش مجدد از دوستان . این چند وقتی که نبودیم دنبال یه سری کارا بودیم آقا داستان دار شدیم ما با این خدمتمون... هر کار می کنیم زودتر تموم شه لامذهب مگه ولمون می کنن شدیم نوکر به جیره و مواجب دولت . آقا جون کندنی رو باید کند مگه ما اون اول دلمون می خواست ۲ سال آویزون باشیم حالا که شدی باید تا تهش آویزون باشی...
-
اوضاع قمر در عقرب بلاگ اسکای
شنبه 29 مردادماه سال 1384 02:04
نمی دوم این بلاگ اسکای چیکار میکنه فونتا مو ریخته بهم اعصابمو اساسی داغون کرده دوست دارم شیکمشو سفره کنم ... پ.ن : آغا فحش نده میزنم تو دهنتا . خوب داشتم می گفتم این داشمون محسن اومده اینجا غلامم داش محسن . یکی دیگه از بچه ها از آموزشی خدمت برگشته امشب کلی خندیدم جاتون خالی عشق و حال اساسی به راه بود بابا ... پ.ن :...
-
بعد یه قرن
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1384 01:39
دیگه دارم دیوونه می شم نمی دونم چرا .. حس هیچ کاری رو ندارم این خدمت لعنتی ما هم انگار تموم بشو نیست این ۲ ماهی نمیگذره لا مذهب !! آقا رسیدیم به آخراش این چند وقتی هم که بگذره دیگه تموم .. کارت پایان حدمت که بیاد دستت انگار دنیا رو بهت دادن ... به قول یکی از دوستان مرد اونه که خدمت کنه نه اینکه بیاد معافی بگیره .....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 خردادماه سال 1384 15:08
روزگار حرف های زیادی واسه گفتن داره .. اما حیف که تو کله من نمیره ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 فروردینماه سال 1384 18:58
چرا فکر کردی به جز من یکی دیگه لایقت بود ... رفتی و از من گرفتی اون نگاه عاشق تو .. حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی ... تک و تنها توی این غربت سنگی .. می دونم بر نمی گردی .. شدی همرنگ دو رنگی ... همه زندگی من اون نگاه عاشقت بود ...حالا من تنها نشستم با نوای بی نوائی...... آره زندگی همینه داداشی ...همش بی وفائی و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 فروردینماه سال 1384 18:47
اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشه .. یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه اما نه گذشت و دیدم دل من دیوونه تر شد .. به تو گفتم و دل ... آخ که چه لذتی داره ناز چشای تو رو کشیدن ....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 فروردینماه سال 1384 18:36
یاد حرفای قشنگت منو رها نمی کنه .. توی کوچه های غربت حتی دنبالم نگشتی .... ای روزگار تو چه کردی با ما .... که نشستیم اینجا و اینارو می فرستیم بالا
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 فروردینماه سال 1384 18:31
بین منو تو فاصله غوغا می کنه... تو منو گذاشتی و رفتی تو این روزگار وحشی .....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 فروردینماه سال 1384 14:56
داشتم به این فکر می کردم که آخه وا داریم به کجا می ریم .. هر چی فکر کردم به نتیجه ای نرسیدم آخه نه اینم شد کار .... خوب بالاخره ما هم پس از مدتها دستمون واسه نوشتن یه حالی گرفت آخه چند وقتی بود اصلا حس و حال نوشتن رو نداشتم نمیدونم چه مرگم شده بود به هر حال این از اثرات گشتن با داش علی مونه !! به هر حال امروز از اون...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1383 23:24
سلام آدم همیشه عاشق یه چیزائی می شه که خودشم سر در نمی آره .. منم الان عاشق فتو شاپ شدم نمی دونم چرا ؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 دیماه سال 1383 12:39
آها حالا حالا ها جا داری اما خودت نمیدونی حالا هی من بهت بگم اما تو قبول نکن خود دانی و اون ...........
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 دیماه سال 1383 12:33
سلام بابا این خدمت دهن منو سرویس کرده اصلا حال و حوصله هیچ کاری رو ندارم بچه ها می گن چرا دیگه آپدیت نمی کنی آخه پسر خوب کی حال و حوصله آپدیت داره !
-
محشر یا دی جی مریم
چهارشنبه 13 آبانماه سال 1383 20:35
سلام این محشرم واسه خودش محشری به پا کرده ها ... من نمی دونم اینو چرا کاریش ندارن ... یه عده می گن گرفتنش ... یه عده می گن آزاده به هر حال ما نفهمیدم طرف حسابمون این وسط کیه ! خدائی من که با تریپش خیلی حال می کنم از اون دخترای شیطونی باید باشه که یه شهر رو می ذاره رو سرش و کک هم نمی گزتش ؟؟؟ خلاصه محشر خانوم ما همینجا...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 آبانماه سال 1383 12:25
من که از عشقت وفا می خواستم در دلت یک ذره جا می خواستم چون غریبی ساده بی ادعا مثل تو یک اشنا می خواستم امدی امـا به وقت رفتــنــت ماندنت را از خدا می خواستم من دعا کردم بــمانــی بیشتر از تو هم من یک دعا می خواستم من برای اشکــهایـــم بعد تو قد یک دریاچه جا می خواستم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 آبانماه سال 1383 12:18
زندگانی هنر ساختن پنجره بر بیداری زندگانی هنر یافتن روزنه در تاریکی زندگانی آری گاهی به همین باریکی ست در همین نزدیکی ست . . . .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 مهرماه سال 1383 19:28
نگی که من برا تو یه فرد بی نشون بودم نگی که بی تو فقط با همه دیگرون بودم توی قلب من فقط اسم تو پیدا می کنن تو وجودم همه جا قفل تو رو وا میکنن اون کلید قفل من در همه هستیم توبودی عشق واون خاطره های ناب مستیم تو بودی من و شمع و گل و پروانه وبلبل همه سوز همه عشق و همه پاک و همه شب باهمه روز دلبری با تو که باعشوه و با...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 مهرماه سال 1383 19:26
گمان این است شادی شاد کردن دل دیوانه را آزاد کردن گمان این است یاران شاد باشند ز غمهای جهان آزاد باشند گمان این است همدردی و یاری کنار دوست بودن وقت زاری الهی رویتان غم را نبیند زدنیا جز رخ شادی نبیند
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 مهرماه سال 1383 19:25
من اونو دیدم به من گفت که بهت بگم میاد به تموم عاشقا منتظرا بگم میاد قصه رفتنشو گفت که فراموش بکنیم منتظر باشیم همین روزا باید بگم میاد .... اگه رفته رفتنش دست خود خودش نبود از چشمام اشک میریزم بپاش می خوام بگم میاد شاید اون روزی که اون میاد دیگه من نباشم ازهمین حالا باید داد بزنم بگم میاد **** اون میاد دنیا رو از مهر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 مهرماه سال 1383 19:23
چشمان تو را هنگام وداع به خاطر سپردم شکست خود را در امتداد کوچه تنهایی شنیدم شبهای بدون صبح را سپری کردم ولی هنوز تو را از خاطر نبردم به خانه برگرد خانه تو این قلب کوچک من است
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 مهرماه سال 1383 19:16
از آخرین باری که دیدمت مدتی گذشته ....خیلی به من محبت داشتی ...نمی دونم چرا ولی .... مدتی میشه رفتی . بازم نمی دونم چرا .. امیدم دوستی بود و دوست داشتن ولی انگار بازهم قسمت نبود ... خلاصه .. تو رو هم گمت کردم ... اما می دونم که یک روز دوباره پیدات می کنم ... ولی ایندفعه دیگه گمت نمی کنم ... ....عمریست دلم بسته به...
-
زلزله
یکشنبه 19 مهرماه سال 1383 21:02
وای ددم وای دیدی چی شد ! نزدیک بودا .. هممون بیوندیم به ملکوت اعلی پسر عجب زلزله ای بود نزدیک بود بشیم بم !! به هر حال این تاوان گناهان ماست تاوان گناهان یک ملت که بی خیال از همه جا مشغول دوز و کلک و حقه بازیها شون هستند باشد که آئینه عبرت باشد برای ما و همه آیندگان .. به قول شاعر وای به حال اون ملتی که از تاریخ خودش...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 شهریورماه سال 1383 11:08
سلام امروز چند روزه که حالم ای بدک نیست . دیگه خیلی کمتر بیادت می افتم فقط امیدوارم که دیگه از یادم بری و هیچوقت برنگردی راستی چرا ما آدما اینقدر زود دل می بندیم و دیر دل میکنیم چرا وقتی یکی به ما بد میکنه بیشتر دوستش داریم و یادش می افتیم؟؟؟ من دیگه از امروز تصمیم خودم رو گرفتم دیگه سعی میکنم زیاد بهت فکر نکنم مگه تو...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 شهریورماه سال 1383 11:05
دیوونه سلام برات هزار تا آرزوی قشنگ میکنم اولیش اینه که بتونی گریه کنی دومیش ایننه که بتونی حقیقت رو ببینی سومیش اینه که نتونی سیاهی رو ببینی چهارمی هم مال خودت هر چی دوست داری بگو.......... دوست دارم دیوونه حالا که حرف چشم اینم مینویسم یک چشم من اندر غم دلدار گریست چشم دگرم حسود بود و نگریست چون روز وداع آمد آن را...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 شهریورماه سال 1383 11:03
چـــــــــرا ما از هم دوریم ؟ بدون چشمهایم چه کنم ؟ آنقدر دلم تنگ است که دیگر آسمان درونش جا نمیشود ... انقدر دلم تنگ است که ستاره ها هم جایی ندارند ... فقط تو مانده ای و عشقت ... نمی خواهم ، هیچکدام از تحفه هایت را نمی خواهم فقط بیا بیا و دلم را دریاب و غربت گونه هایم را تو که نیستی انگار تمام نسترنها مرده اند...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1383 22:10
هنر مدرن !!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 مردادماه سال 1383 22:57
یه حس غریبی دارم که یه هو آدم اون لحظه ای این حس و درک میکنه که در اوج لذت باشه .. فکر میکنی داری از زندگی لذت میبری .... اینا همش فکره .... خدائیش تا به حال تو زندگیت با خودت حال کردی .. چه قدر از خودت راضی هستی . می دونی که چی میگم . باید بری تو حس تو رویا......... زندگی همش یه رویا ... رویایی فنا پذیر....!!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 مردادماه سال 1383 22:52
کاشکی یه روز میومدی کنارم کاشکی اون لحظه فقط بوی تو رو حس می کردم کاشکی یاد خاطراتمون میوفتادی کاشکی درد منو حس میکردی . کاشکی درمونی واسش داشتی . کاشکی از همون روز اول به من گفته بودی. کاشکی هزار بار به یادم نمی اومدی. کاشکی منو به یاد خیلی چیزا نمینداختی ... آره داشم به مولا چشو چالمی............
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 مردادماه سال 1383 22:45
در تنور عاشقی سردی مکن ؛ در مقام عشق نامردی مکن لاف مردی میزنی مردانه باش ؛ در مسیر عاشقی افسانه باش
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 مردادماه سال 1383 22:00
عشقهای کوچک خواهان تملک معشوقند اما عشقهای نا متناهی تنها خود را میجویند ... آره عمق مطلب و باید بگیری ..... که هیچ وقت نفهمیدی و نمیفهمی من چی میگم . تا دنیا دنیا بوده همین طوری بوده و هست..............
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 مردادماه سال 1383 21:55
هیچ دلیلی برای دوست داشتن وجود ندارد............ اما من میگم نداشت ....... می فهمی یا نه .............. اینو دوست دارم از ته قلبت بگی.......... واسه خاطر خودت گفتم.....