من یه موجود زمینی هستم نمی دونم چرا اومدم ...اساسا با بودن و نبودن مشکل دارم !؟ به هر حال یه روزی یعنی ۱۴ اسفند ۵۹ اومدیم و رفتنمونم با خداست ..
خیلی دوست دارم یه روزی پرواز کنم اما خدا پرشو بهم نمی ده !!
خیلی دوست دارم بتونم عشق و دیوونگی رو از هم جدا کنم اما نمی تونم ؟
دوست دارم ذات آدما رو ببینم اما خدا نخواست که من اینجوری بشم ...
به هر حال هر چی خدا بخواد همون می شه و نه نمیشه تو کارش آورد ....
ادامه...
سلام داداش سهیل گل کاشتی داداش بد از مدتها که تو وبلاگت پر شده بود از داستانهای عشقی یک حالی به این وبلاگ خودت دادی بازم ایولا داداش خبر ما رو هم بگیر به خدا سواب داره
باز هم سلام داداش دیروز وقتی داشتم اون بالایی رو مینوشتم یکی به همین آی دی من پم داده میگفت ای دی دوستم دسته تو چی کار میکنه بد تهدید میکنه طرف که میخوای هال ای اس پی شهرتون رو بگیرم من هم تا تونستم مسخرش کردم اینم از این دوره زمونه
سلام داداش سهیل گل کاشتی داداش بد از مدتها که تو وبلاگت پر شده بود از داستانهای عشقی یک حالی به این وبلاگ خودت دادی بازم ایولا داداش خبر ما رو هم بگیر به خدا
سواب داره
باز هم سلام داداش دیروز وقتی داشتم اون بالایی رو مینوشتم یکی به همین آی دی من پم داده میگفت ای دی دوستم دسته تو چی کار میکنه بد تهدید میکنه طرف که میخوای هال ای اس پی شهرتون رو بگیرم من هم تا تونستم مسخرش کردم اینم از این دوره زمونه
سلام هنوز به برنامه هات نگاه ننداختم! تا حال کجا بودی! من ندیده بودمت!
بای بای
ممنون از برنامه هات