به قول داداشم بهروز!

میگه :انگولکمون نکون نزار یادمون به چیزایی که نداریم بیفته...

 امروز باز دوباره به یادت افتادم به یاد حرفهایت ...

به یاد قولهایت و به یاد چیزهای که می گفتی و می گفتم ...

زمان زود می گذرد ...

و تنها چیزی که نمی شود حس کرد گذشت زمان و است و بس ....

می دونی به چی فکر می کنم ؟

به چیزائی که داشتم و راحت از دستشون دادم و خیلی کارا که می تونستیم انجام بدیم و انجام ندادیم ...

چرا های بی پاسخ ؟

ذهن آدما نا خودآگاه  مشغول یه چیزائی می شه که اونا زائیده سرنوشتن و ما این وسط موندیم حیرانو سرگردان .....

به نظر شما میشه که یه روزی رو این کره خاکی کسی حیرون و مبهوت نباشه ...؟

یا این سرنوشت ما آدماست ............

آیا تکراری هست ...........................................!؟