به قول داداشم بهروز!

میگه :انگولکمون نکون نزار یادمون به چیزایی که نداریم بیفته...

 امروز باز دوباره به یادت افتادم به یاد حرفهایت ...

به یاد قولهایت و به یاد چیزهای که می گفتی و می گفتم ...

زمان زود می گذرد ...

و تنها چیزی که نمی شود حس کرد گذشت زمان و است و بس ....

می دونی به چی فکر می کنم ؟

به چیزائی که داشتم و راحت از دستشون دادم و خیلی کارا که می تونستیم انجام بدیم و انجام ندادیم ...

چرا های بی پاسخ ؟

ذهن آدما نا خودآگاه  مشغول یه چیزائی می شه که اونا زائیده سرنوشتن و ما این وسط موندیم حیرانو سرگردان .....

به نظر شما میشه که یه روزی رو این کره خاکی کسی حیرون و مبهوت نباشه ...؟

یا این سرنوشت ما آدماست ............

آیا تکراری هست ...........................................!؟

 

نظرات 2 + ارسال نظر
قناری دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:58 ب.ظ http://sos110.blogfa.com

فوق العاده بود خیلی زیبا بود
عکس هم زیبا بود تکراری هم نبود

مازیار دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:56 ب.ظ http://future2010.blogsky.com

سلام سهیل جان ...
نه .
آخه همین مبهوت نشدن ما باعت حیرتمون میشه
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد