من یه موجود زمینی هستم نمی دونم چرا اومدم ...اساسا با بودن و نبودن مشکل دارم !؟ به هر حال یه روزی یعنی ۱۴ اسفند ۵۹ اومدیم و رفتنمونم با خداست ..
خیلی دوست دارم یه روزی پرواز کنم اما خدا پرشو بهم نمی ده !!
خیلی دوست دارم بتونم عشق و دیوونگی رو از هم جدا کنم اما نمی تونم ؟
دوست دارم ذات آدما رو ببینم اما خدا نخواست که من اینجوری بشم ...
به هر حال هر چی خدا بخواد همون می شه و نه نمیشه تو کارش آورد ....
ادامه...
من که از عشقت وفا می خواستم در دلت یک ذره جا می خواستم چون غریبی ساده بی ادعا مثل تو یک اشنا می خواستم امدی امـا به وقت رفتــنــت ماندنت را از خدا می خواستم من دعا کردم بــمانــی بیشتر از تو هم من یک دعا می خواستم من برای اشکــهایـــم بعد تو قد یک دریاچه جا می خواستم
دیوانه عاشق
سهشنبه 12 آبانماه سال 1383 ساعت 12:25 ب.ظ
سلام داداشم سهیل می خواستم فقط بگم آقا وبلاگت خیلی ردیف شده بعدشم اینکه خیلی بی معرفتی که خبر از ما نمیگیری هرجا هستی موفق باشی
کس می دهم
لبابلااااااااافغفقغقفغقغ