نگی که من برا تو یه فرد بی نشون بودم
نگی که بی تو فقط با همه دیگرون بودم
توی قلب من فقط اسم تو پیدا می کنن
تو وجودم همه جا قفل تو رو وا میکنن
اون کلید قفل من در همه هستیم توبودی
عشق واون خاطره های ناب مستیم تو بودی
من و شمع و گل و پروانه وبلبل همه سوز
همه عشق و همه پاک و همه شب باهمه روز
دلبری با تو که باعشوه و با غمزه ناز
می بری این دل صد پاره من را به نیاز
راز و اسرار درونم به هزار سوزوگداز
می کنم بهر تو افشا که شدی محرم راز
چون در آغوش منی شعبده ها ساز کنی
مستی و عیش و طرب با سخن آغاز کنی
لب که تا بر لب تو می نهم ای دلبر من
میرود هوش زسر چون تو شوی سرور من

نظرات 4 + ارسال نظر
ashegh دوشنبه 27 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:09 ب.ظ

فرامرز یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 03:35 ق.ظ http://farasolove.blogsky.com

سلام بابا ..می بینم که سری به من زدی ...خیلی باحالی اما بقیه یه چیز دیگه میکن داداشم ....داداشی چشمایی......خول هم که هستی

عاشق دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 01:20 ب.ظ http://sorry.blogsky.com

شعر زیبایی بود
وبلاگ جالبی داری و امیدوارم همیشه موفق باشی ...

حامد سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 07:26 ب.ظ

در اوج سکوت صدای است که سکوت ان مرگ است و ان صدا صدای قلب من است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد