من یه موجود زمینی هستم نمی دونم چرا اومدم ...اساسا با بودن و نبودن مشکل دارم !؟ به هر حال یه روزی یعنی ۱۴ اسفند ۵۹ اومدیم و رفتنمونم با خداست ..
خیلی دوست دارم یه روزی پرواز کنم اما خدا پرشو بهم نمی ده !!
خیلی دوست دارم بتونم عشق و دیوونگی رو از هم جدا کنم اما نمی تونم ؟
دوست دارم ذات آدما رو ببینم اما خدا نخواست که من اینجوری بشم ...
به هر حال هر چی خدا بخواد همون می شه و نه نمیشه تو کارش آورد ....
ادامه...
چشمان تو را هنگام وداع به خاطر سپردم شکست خود را در امتداد کوچه تنهایی شنیدم شبهای بدون صبح را سپری کردم ولی هنوز تو را از خاطر نبردم به خانه برگرد خانه تو این قلب کوچک من است
دیوانه عاشق
یکشنبه 26 مهرماه سال 1383 ساعت 07:23 ب.ظ