بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک
شاخه های شسته ، باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس ، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار!
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام ،
باده رنگین نمی نوشی ز جام ،
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم !
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب !
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار !
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ


نظرات 2 + ارسال نظر
سهیل دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:31 ق.ظ http://www.com

یه شر می نویسم به نام خودم تو وبلاگت ثبتش کن ممنون می شم در مورد عشق
ای که می پرسی نشان عشق چیست ؛ عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا
عشق یعنی مهر بی اما ، اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سر
عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست
عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو
عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق یعنی بوسه بی شهوتی
عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی
عشق یعنی دشت گلکاری شده ؛ در کویری چشمه ای جاری شده
یک شقایق در میان دشت خار ؛ باور امکان با یک گل بهار
در خزانی برگریز و زرد و سخت ؛ عشق تاب آخرین برگ درخت
عشق یعنی روح را آراستن ؛ بی شمار افتادن و برخاستن
عشق یعنی زشتی زیبا شده ؛ عشق یعنی گنگی گویا شده
عشق یعنی مهربانی در عمل ؛ خلق کیفیت به زنبور عسل
عشق یعنی گل به جای خار باش ؛ پل به جای اینهمه دیوار باش
عشق یعنی یک نگاه آشنا ؛ دیدن افتادگان زیر پا
زیر لب با خود ترتم داشتن ؛ بر لب غمگین تبسم کاشتن
عشق ، آزادی ، رهایی ، ایمنی ؛ عشق زیبایی ، زلالی ، روشنی
عشق یعنی تنگ بی ماهی شده ؛ عشق یعنی ماهی راهی شده
عشق یعنی آهویی آرام و رام ؛ عشق صیادی بدون تیر و دام
عشق یعنی برگ روی ساقه ها ؛ عشق یعنی گل به روی شاخه ها
عشق یعنی از بدیها اجتناب ؛ بردن پروانه از لای کتاب

محسن دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:54 ب.ظ

سلام
خیلی زیباست . رو یایست
این شعر منم تو سایتت بزار



مرا شبی شیدا ، فارغ از دنیا ، تو کردی
مرا عاقبت رسوا ، مست و بی پروا ، تو کردی
نداند کس جانا چه کردی
دو چشمم را دریا ، دُر افشان ، گوهر زا تو کردی
روان از چشم ما ، گوهرها ، دریاها ، تو کردی
نه یک دَم از جورت فغان کردم
نه دستی سوی آسمان کردم
من هم اکنون چون خاک راهی
غباری در شام سیاهی
اگر مهری بخشند ، تو آن مهری
اگر ماهی تابد تو ، آن ماهی
اگر هستی پاید ، تو هستی
اگر بودی باید ، تو بودی
بی لطف و صفا باشد به خدا
بی تو هستی ها
از دیدارت و از رخسارت
ای داد بینم سر مستی ها
شمیم روح افزایی مشکی ، عودی
مرید بزم آرایی چنگی ، رودی



با تشکر از وبلاگ زیبات
موفق باشی عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد