آقای بلاگ سکای با من کل ننداز!

سلام
بد مدتها اومدم ... حال میکنید!... نه...........
چیکار کنیم دیگه زندگی و هزار گرفتاری............
آدما تا از هم دور میشن قدر هم و می دونن مگه نه
اینو باید حس کنی اگه حس نکنی حتما مشکل داری چیه بابا فکر می کنی خل شدم
نه بابا غربت آدمو خل و چل میکنه...؟!  این و من با تمام وجود حس میکنم برو بچ قدیمی هم که دیگه یادی از داششون نمیکنن نمیگن این بچه زنده هست مرده هست .....
معرفت داشم فقط مال تو فیلما داش بهروز نیست ..آره داشم ..
خب اقا از خودم بگم فعلن که اومدیم تو این شهر بی در و پیکر که نه سرش معلومه نه تهش ما هم که هی دنبال تهش می گردیم پیدا نمیکنیم امیدواریم شما حتما پیداش کنید این بلاگ سکای هم که مارو تهدید کرده اراجیف بنویسیم در تو تخته میکنیم یکی بهش نیست بگه آمووووووووووووووو...............آق بابا نتونست درشو تخته کنه تو فظرتی می خوای درشو تخته کنی ..! عمرا آره داشم کار پدرتم نیست حالا آگه جرات داری درشو ببند تا من حالیت کنمبا بچه گرگان کل میندازی .......زرشک...........
خوب داشم یه اتمام حجتی بود با این بلاگ سکای ها .. فکر نکنی محتاجتیم نه داشم بلاگ سکای فراوون چیزی که تو شهر فراوونه بلاگ سکایه.. آره آمو برو خجالت بکش از این ریش سفید ما...
حیف که دستم بهت نمیرسه تا یه جاتو خط بندازم که دیگه نتونی دستشویی بری
خوب دیگه این اراجیفی هم که صفحه اول بلاگ سکای نوشتی بردار تا او رو سگ من بالا نیومده ..
من دیگه باید برم
اینجای که هستم بو نفت میده فعلن بابای
نظرات 1 + ارسال نظر
کجـایی مگه الان؟ شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:52 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد